نگاه کن
گوش کن
پنجره مرا می خواند
باران مرا صدا می زند
باران با انگشتانش به شیشه می زند
باران مرا صدا می زند
و من باران را خوب می شناسم
باران مدادیست
که بر همه چیز رنگ می زند
باران تیریست که
بر دلی از سنگ می زند
باران
سازیست که باز آهنگ می زند
باران باز هم مرا صدا می زند
و من
تردید می کارم
میان ماندن و رفتن